چنان در سینه آتش عشق آن مست هوس ریزد
که آهم صد نیستان شعله در جیب نفس ریزد
بود هر ذره ام گنجینهٔ راز سیه چشمی
پس از مردن غبار سرمه در کام جرس ریزد
زبس لبریز کلفت گشته ام از هجر رخساری
شمیم گل به رنگ گردم از بال نفس ریزد
غمت تنها نه از می می کند خون در دل مینا
که ساغر را به چشم از موج صهبا خار و خس ریزد
گرفتارم به بی رحمی که مانند جرس جویا
زهر چاکی غمش بر سینه ام طرح قفس ریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.