غمش گرم تپش گه شعلهآسا میکند ما را
گهی بیدست و پا چون موج دریا میکند ما را
چنان در پردهٔ خاموشیایم از دیدهها پنهان
که آواز شکست رنگ پیدا میکند ما را
ز همپروازی عنقا نبستم طرفی از عزلت
به گمنامی چو خود مشهور دنیا میکند ما را
به راه کعبهٔ شوقت فغان از دل تپیدنها
که مانند جرس هر لحظه رسوا میکند ما را
ز خود بیگانه یابم خویش را تا به خودم، جویا!
بنازم بیخودیها را که از ما میکند ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را
جوانمردست درد عشق، پیدا میکند ما را
جنون تکلیف کوه و دشت و صحرا میکند ما را
اگر تن دردهیم آخر که پیدا میکند ما را؟
محبّت شمع فانوس است کی پوشیده میماند
غم او عاقبت در پرده رسوا میکند ما را
قمار عشق نقد صرفه را در باختن دارد
[...]
جنون دانسته گستاخ تماشا میکند ما را
که میداند حجاب عشق رسوا میکند ما را
به ذوق بیخودی با بوی گل برگ سفر داریم
نیاید گر بهار از پی که پیدا میکند ما را
اگر دل زیر بار غم نباشد بیم رسوایی است
[...]
غم عشقت خلاص ازرنج دنیا می کند ما را
مذاق تلخ، تلخی ها گوارا می کند ما را
کند آیینه را روشن نظر، خاکستر گلخن
غبار کلفت ایام، بینا می کند ما را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.