عالم آب است جام می زدست ما شکست
چون حباب این کاسه آخر بر سر دریا شکست
با سرشکم شوخی در خون تپیدن هم نماند
ضعف تا بال و پر پرواز رنگم را شکست
کامیاب لذت افتادگی خواهی شدن
گرخوری از نعمت دنیا بخور جویا شکست!
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
عالم آب است جام می زدست ما شکست
چون حباب این کاسه آخر بر سر دریا شکست
با سرشکم شوخی در خون تپیدن هم نماند
ضعف تا بال و پر پرواز رنگم را شکست
کامیاب لذت افتادگی خواهی شدن
گرخوری از نعمت دنیا بخور جویا شکست!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ریخت در دل سینه من هر که را مینا شکست
من شدم مستان خمار هر که را صهبا شکست
در خمار و مستی از ما چون نمی گیرد خبر
توبه ما را چرا آن چشم بی پروا شکست؟
می کند خون گل ز چشم غیرتم بی اختیار
[...]
غافلی کز جور خواهی شیشهٔ دلها شکست
می رسد ظالم نخست از موج بر دریا شکست
خنده کمتر کن که می میرد دل از جوش نشاط
می رسد اینجا ز موج بادهٔ مینا شکست
وادیی در خورد شورم نیست در راه طلب
[...]
تازمستی غنچه برفرق چمن میناشکست
رنگ ما هم ازترنج جام می صفرا شکست
تنگنای شهر، تاب شهرت سودا نداشت
گرد ما دیوانگان در دامن صحرا شکست
میرود بر باد عالمگر خموشان دم زنند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.