تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده است
برگ برگ غنچه در وصفت زبان گردیده است
شد پس از مردن غبارم سرمهٔ آوازها
بسکه در هر ذره ام رازی نهان گردیده است
بر سر خاکم هما کسب سعادت می کند
استخوانم تا خدنگت را نشان گردیده است
سرخرویی را مهیا همچو برگ غنچه باش
گر ترا جویا یکی با دل زبان گردیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عندلیب روح را تن آشیان گردیده است
یوسفی را چاه زندان خانمان گردیده است
عمرها شد جان به گرد کوی او دارد طواف
تن به عزم دیدن آن رو روان گردیده است
گر سرم گردد به گرد دل عجایب نیست این
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.