ببازد غنچه رنگ از خجلت لعل قدح نوشت
کند تر شبنم گل را صفای گوهر گوشت
مگیر آیینه بر کف گر به معشوقی سری داری
می مرد آزمای عشق خواهد برد از هوشت
شوم سر تا به پا در یاد او خمیازهٔ حسرت
اگر یکبار مانند کمان گیرم در آغوشت
به زور روشنی سر پنجهٔ خورشید را تابم
فتد بر طالعم گر سایهٔ صبح بنا گوشت
به غیرم آشنا گشتی از آن رو رفتم از یادت
به غیرت آشنا باشم اگر سازم فراموشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.