گنجور

 
جیحون یزدی

این قلمدان که دروکلک شه نامور است

ملجا لوح و قلم فخر قضا و قدر است

تختت فرخنده فر ناصردین شه عرشی است

کاین نکو جعبه بران مصدر نفع و ضرر است

چون زفتح و ظفر صرف بود خامه شاه

این جهانیست که در وی همه فتح و ظفر است

نیست دریا ولی از کلک گهربار ملک

همچو دریا همه ایام مکان گهر است

نیست تبت ولی از مشک فشان خامه شاه

همچو تبت همه اوقات پر از مشک تر است

آسمانیست مرصع بکواکب لیکن

هریک ازکوکب او غیرت شمس و قمر است

شیر را خوب نیستان بود اما دروی

هست آن نی که هراسش بدل شیر نراست

کمر و تاج ملک باد پناهش جیحون

تا که او رنگ ملک مفخر تاج و کمر است