گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جیحون یزدی

شیخ محرم شو وز آن مغبچه پیمانه بزن

سخن از حور مگو ساغر مردانه بزن

ای بت سیم‌بدن چشم مپوش از دل من

گنجی از سیمی و خرگاه به ویرانه بزن

گر پریشانی جمعیت ما می‌طلبی

جان من درشکن زلف دوتا شانه بزن

چون ز صورت سوی معنی بتوان بردن پی

زاهد از صومعه چندی در بتخانه بزن

گر ترا در حرم سینه سزد مهر نگار

دست بر سینهٔ هر محرم و بیگانه بزن

خواهی ار حضرت جیحون سخنت جان بخشد

مثل از بوسهٔ لعل لب جانانه بزن