شیخ محرم شو وز آن مغبچه پیمانه بزن
سخن از حور مگو ساغر مردانه بزن
ای بت سیمبدن چشم مپوش از دل من
گنجی از سیمی و خرگاه به ویرانه بزن
گر پریشانی جمعیت ما میطلبی
جان من درشکن زلف دوتا شانه بزن
چون ز صورت سوی معنی بتوان بردن پی
زاهد از صومعه چندی در بتخانه بزن
گر ترا در حرم سینه سزد مهر نگار
دست بر سینهٔ هر محرم و بیگانه بزن
خواهی ار حضرت جیحون سخنت جان بخشد
مثل از بوسهٔ لعل لب جانانه بزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.