چه باشد آن جم بلقیس تخت سیم بدن
برون بسان پری اندرون چو اهریمن
شهیست افسرش از چین و جامه اش از روم
ولی بخوردن زنگی فرا گشاده دهن
اگر فرازد گردن بفرق ننهد تاج
وگر بفرق نهد تاج نبودش گردن
روان بر آتش و برده تعین از آتش
جگر ز آهن و جسته تشکل از آهن
مبارزیست که جولان او بود در بزم
تهمتنی است که باشد رکوب او بمجن
چو دل دو نیم محبی است کز فراق حبیب
میان آتش و آبش همی بود مسکن
اگر نه عاشق سوزش چراست اندر دل
و گرنه عا شق اشکش چراست در دامن
اگر چه با قد مخروطی است در انظار
ولی بر او کروی مرغکی نموده وطن
چکد چو مرغ شب آویز خونش از منقار
گهی که همچو کبوتر شود معلق زن
خمار آورد ار خون دختران عنب
بخوان اوست نکونشاه خمار شکن
سپهروار یکی نطعش از نحاس به پیش
بر او بود زاوا فی صفی چو عقد پرن
یکی سراپا چشم و یکی سراپا گوش
یکی سراپا دست و یکی سراپا تن
فروتر از شکمش شیرنام پستانیست
که شیر او است ز احراق طبع شیر اوژن
ستاده بر طرفش لعبتی قمر طلعت
نشسته در کنفش مه رخی ستاره ذقن
هزار حیف کزو محفل من است تهی
نکرده عرضه همانا کسی بخواجه من
ملاذ حاج مهین میرزا ابوالقاسم
که شد شرافت از او مفخر زمین و زمن
دو صد درود خدائیش بر روان پدر
که شد ز خطه کاشان به یزد رخت افکن
نشانده است درختی از این پسر در ملک
که زیر سایه او خلق را بود مسکن
همیشه تا که کسالت زدای باشد چای
بویژه فصل بهار و خصوص صحن چمن
بود صدیقش بر تخت افتخار مکین
بود عدویش از دار اقتصار آون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شخصیت و ویژگیهای یک فرد با نام "جم بلقیس" میپردازد که ظاهری زیبا و جذاب دارد، ولی در باطن به اطراف خود ستم میکند. فردی است که به مانند یک جنگجو در میانه میدان است و به شدت احساساتی و عاشقانه زندگی میکند. شاعر به تضادها و تناقضات درونی این شخص اشاره میکند، از جمله زیبایی خارجی او در مقابل روحیهای آتشین و دردناک. همچنین، نگاه و نظر خاصی به اهمیت خانوادگی و نقش پدر در زندگی فرد دارد. در نهایت، شاعر به دوستی و محبت اشاره کرده و بر اهمیت بهار و زیباییهای طبیعت تأکید میکند.
هوش مصنوعی: چه چیز است آن پادشاه بلقیس، که تختش از نقره است و بدنش همانند پری است، اما در درون مانند اهریمن میماند؟
هوش مصنوعی: این فرد لباسهایی از چین و روم بر تن دارد و مانند یک پادشاه به نظر میرسد، اما در عین حال در حالتی نامناسب و با دهانی باز به خوردن مشغول است.
هوش مصنوعی: اگر تاج بر فرق کسی بگذارند و او گردن نهد، نشان از بزرگی و مقام اوست. ولی اگر تاج بر سرش باشد و او گردن خود را خم کند، آن تاج دیگر ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: روح در آتش قرار دارد و از آتش است که شکل میگیرد. دل از آهن ساخته شده و نیز از آهن به شکل در میآید.
هوش مصنوعی: شخصی در میدان نبرد حضور دارد که در جمع و مجالس زرق و برق و شجاعت خوبی را نشان میدهد و نام او به عنوان فردی توانمند و قوی مطرح است.
هوش مصنوعی: وقتی دل آدمی به عشق تقسیم میشود، در حالی که فراق او را میسوزاند، در بین درد و رنج، مکانی برای سکونت ندارد.
هوش مصنوعی: اگر عاشق نیستی، پس چرا در دلات سوزش احساس میکنی و اگر عاشق نیستی، پس چرا اشکهایات در دامنات میریزد؟
هوش مصنوعی: هر چند که او در نگاه اول با قدی مانند مخروط به نظر میرسد، اما در حقیقت دلش به شکل کرهای کوچک است که برایش منزل و وطن ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: در شب، چون پرندهای که به آویزان است، خونش از نوکش میچکد و گاهی همچون کبوتر معلق میزند.
هوش مصنوعی: اگر خون دختران انگور مستی بیاورد، اوست که در بین نیکان، هنر شگفتی دارد و مستیها را میشکند.
هوش مصنوعی: یک صفحه بزرگ از مس بر روی زمین افتاده و به شکل زیبا و منظم قرار دارد، مانند رشتهای که به هم پیوسته و هماهنگ است.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف افراد یا موجوداتی میپردازد که ویژگیهای خاصی دارند. یکی از آنها فقط چشم دارد و به خوبی میبیند، دیگری فقط گوش دارد و به خوبی میشنود، یکی دیگر دستهایی توانمند دارد و در نهایت، فرد دیگری تمام بدنش برای فعالیتهای مختلف آماده است. این توصیف میتواند به گوناگونی و تنوع در تواناییها و حواس افراد اشاره کند.
هوش مصنوعی: زیر شکم او شیرینی وجود دارد که منبع قدرتش، حرارت و طبع اوست.
هوش مصنوعی: در کنار او دختری زیبا و چهرهای نورانی ایستاده است که مانند ماه درخشان به نظر میرسد؛ چهرهاش مانند ستارهای درخشان است و زیباییاش دلربا و سحرانگیز است.
هوش مصنوعی: هزار بار افسوس که کسی به مهمانی من نیامده و میزبان من را خالی گذاشته است.
هوش مصنوعی: مکان امن حاج مهین میرزا ابوالقاسم، منبع شرافت و افتخار برای زمین و زمانه شد.
هوش مصنوعی: دو صد سلام به روح پدرم که از کاشان به یزد رفت و زندگیاش را آنجا آغاز کرد.
هوش مصنوعی: این پسر در سرزمین خود درختی را کاشته است که مردم میتوانند زیر سایه آن سکونت کنند و از آسايش برخوردار شوند.
هوش مصنوعی: چای همیشه خوب است که کسالت را دور کند، به ویژه در فصل بهار و مخصوصاً در دشت و چمن.
هوش مصنوعی: دوستش بر فراز تخت افتخار نشسته است، در حالی که دشمنش از حداقلهای زندگی نیز محروم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.