دیدمی دیدار آن دلدار رعنا کاشکی
دیده روشن کردمی زان روی زیبا کاشکی
خاطر اندر سایه طوبی نیاساید مرا
سایه کردی بر سرم آن سرو بالا کاشکی
گرچه امروز از جمال او نگشتم بهره مند
وعده این دولت افتادی به فردا کاشکی
عاشقان را رخصت گل دیدن و چیدن چه سود
بودی آن گلچهره را اذن تماشا کاشکی
کاشکی گویم مرا گشتی وصال او نصیب
بی نصیبان را نصیبی نیست الا کاشکی
با وجود عقل و دین سامان نگیرد کار عاشق
در هجوم این شدی ان هر دو یغما کاشکی
نظم جامی راکه شد در وصف لطف او چو در
بودیم در سلک نزدیکان او جا کاشکی
هرچه خواهد باد حاصل در حریم بزم او
وز حریم بزم او صد ساله ره تا کاشکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کردمی در خاک کوی دوست مأوا کاشکی
سودمی رخسار خود بر خاک آن پا کاشکی
آمدی بیرون ز کوی آن سرو بالا کاشکی
برقع افکندی ز روی عالم آرا کاشکی
دیدمی دیدار آن دلدار رعنا کاشکی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.