زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابروان پنهان
زهی شوخی که تیر اندازی و سازی کمان پنهان
تو مست خواب و من نظاره گر دزدیده در رویت
چو آن دزدی که گل چیند به باغ از باغبان پنهان
میان مردمان رسوا شدم از اشک خویش آری
نماند راز عاشق با دو چشم خون فشان پنهان
تنم از گریه غرق آب و دل پر شعله آتش
که دیده ست آب را زینگونه آتش در میان پنهان
به عشقت پیش دشمن داستان گشتم چه خوش بودی
اگر ماندی میان دوستان این داستان پنهان
چو گویم غنچه باغ لطافت آن دهان خواهم
نباشد این معما بر ضمیر نکته دان پنهان
نه خاک جامی است این بلکه در زیر زمین کرده
سگ کویت برای طعمه مشتی استخوان پنهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکن آزادگان را جستجو از این و آن پنهان
که باشد از سبکباری پی این کاروان پنهان
ز دشمن روی می کردند پنهان پیش ازین مردم
شوند اکنون ز وحشت دوستان از دوستان پنهان
به من در پره حرف سخت می گوید ملامتگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.