جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن دهان
در میان جان شیرین سر ما باید نهان
کی لطیفان را بود تاب درشتی این همه
از دهان بیرون میاور سوی لب هر دم زبان
تو مرا جانی و تا گرد میان بستی کمر
با تو دارم چون کمر ای نازنین جان در میان
چون رفیقان را نهی خوان با رقیبانم گذار
با تن لاغر که بس باشد سگان را استخوان
شد تنم بر آستانت خاک و بی سامان سرم
چون سری باشد جدا از تن جدا زین آستان
هرکست گوید زهی زو چین در ابرو افکنی
در نمی آرد به زه ابروی تو سر چون کمان
حرز تو از چشم بد جامیست از بهر خدای
چون گشایی پرده از عارض نخست او را بخوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و ارادت نسبت به معشوق میپردازد. شاعر به شیرینی جان اشاره میکند و از درشتیها و سختیها در برابر لطافت معشوق سخن میگوید. او به وجود جاننواز و نقش آن در زندگیاش اشاره دارد و بیان میکند که او برای معشوق خود همچون بخشی جداییناپذیر است. همچنین، اشارهای به زخمهای محبت و درد جدایی از معشوق دارد و در نهایت بر اهمیت و زیبایی معشوق خود تاکید میکند. این شعر به نوعی تجلی عشق و وابستگی عمیق شاعر به محبوبش است.
هوش مصنوعی: زندگی بسیار ارزشمند و شیرین است. وقتی این را گفتم، آن دختر با لبانی دو رنگ پاسخ داد که این دهان با زیباییاش باید راز دل ما را محفوظ نگه دارد.
هوش مصنوعی: کی از لطیفان موجز و نرمخوی میتوان انتظار داشت که در برابر این همه شدت و خشونت تاب بیاورد؟ هر لحظه زبان را از دهان به سوی لبها نیاورید.
هوش مصنوعی: تو روح و جان منی و وقتی که دور تو را میپیچم، همچون کمری که به دور خود میزنم، من هم با تو در ارتباط هستم، ای نازنین که جانم در میان توست.
هوش مصنوعی: وقتی دوستانم را از می و شادی منع میکنی، من با رقبای خود میگذرانم. با وجود اینکه بدنم ضعیف شده، اما برای سگان کافی است که استخوانی داشته باشند.
هوش مصنوعی: تنم بر درگاه تو به خاک نشسته و سرم بینوا و پریشان است، مانند سری که از تنش جدا باشد و از این درگاه فاصله گرفته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی درباره زیبایی ابروهای تو سخن میگوید و از آن به شوق میآید، اما هیچکس نمیتواند با ابروهای تو که مانند کمان است، رقابت کند.
هوش مصنوعی: پناهگاه تو از چشم حسد، جامی است که به خاطر خدا ساخته شده. زمانی که پرده را از روی چهره او کنار بزنی، ابتدا او را صدا کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.