شمارهٔ ۳۲۳
شدم به باغ که کنج فراغتی جویم
غمت ز پرده دل خیمه زد به پهلویم
شدم چو آینه صافی ز شست و شوی سرشک
بدین بهانه چه باشد که بنگری سویم
اگر چه روی به رویم نمی نهی باری
فتد ز روی تو یک بار عکس بر رویم
سرشک من نه ز خون سرخ شد که بی رویت
خیال لاله و گل را ز دیده می شویم
ز هول فرقت تو موی من سفید شود
اگر نه دود دل آید ز بیخ هر مویم
پس از وفات چو باران رحمت ار برسی
به خاک من ز زمین همچو سبزه بررویم
مگو که از قد و زلفم سخن مگو جامی
که هر چه هست کج و راست از تو می گویم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...