شمارهٔ ۳۲۱
نشان پای سگانت که بر زمین بینم
برآسمان شرف هست عقد پروینم
برآن سرم به رهت کرده پای از سر خویش
که تا به جاست سرمن ز پای ننشینم
جمال عارض و خط تویاد می آید
به گرد صفحه باغ از خط ریاحینم
چو آمدی به سرم عمر رفته باز آمد
برفت جان چو خرامان شدی ز بالینم
کند خراش غمت ساز چون بریشم چنگ
هزار ناله ز هر تار دلق پشمینم
چگونه لاف زنم با کسان ز دین درست
هزار رخنه ز عشق تو بیش در دینم
چنین که چرخ دغا مهره دزد شد جامی
ازین بساط همان به که مهره برچینم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...