تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را
گلبرگ ناز خوانده ام از لطف تن تو را
از تار و پود رنجه شود نازنین تنت
به گر کنند جامه زبرگ سمن تو را
تو آن بتی که هیچ برهمن به بتکده
بت را نداشت دوست بدینسان که من تو را
آن ترک کافری تو که بهر هلاک من
گردند نامزد ز خطا و ختن تو را
مژده دهی که جان تو بس نرخ بوسه ام
پیش آر سر که بوسه زنم بر دهن تو را
کس نیست کز ترانه تو نیست در سماع
دستان دیگر است به هر انجمن تو را
جانان که جان توست ز تو سایه برگرفت
جامی چه ممکن است دگر زیستن تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.