بیا که خسته دلان را تویی معاد و معاذ
بیا که حکم تو را نیست مانعی ز نفاذ
مده غرور به لذات خلدم ای زاهد
که نیست جز به الم های عشقم استلذاذ
به سلک زمره اصحاب ازان سبب ره یافت
که بود نقد جبل گوهر وجود معاذ
فکن به موج فنا رخت خود که ماهی را
نگشت زآفت ساحل بغیر بحر ملاذ
به نامرادی عشاق کی تواند ساخت
چنین که خواجه اسیر ملاهی است ملاذ
خیال کشف حقیقت مکن به قوت فکر
که این لغت به قیاس خرد نماید شاذ
به عاشقان سبکرو کجا رسی جامی
ز بار هستی خود ناشده خفیف الحاذ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا رویم که ما را تو ملجایی و ملاذ
نعوذ بالله اگر جز در تو هست معاذ
زمانه را نبود جز به سایة تو پناه
سپهر را نبود جز به درگه تو لواذ
به غیر امر ترا نیست در جهان جریان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.