خبر آمدن یار دلم خرم کرد
لیک نا آمدنش حال مرا درهم کرد
شادیی نیست که صدگونه غمش نیست ز پی
ای خوش آن کس که درین غمکده خو با غم کرد
کی توانم که ز بنیاد کنم خار غمش
بیخ از اینسان که درآب و گل من محکم کرد
گر نگریم من دلداده نه از بی دردیست
گرمی آتش دل چشم مرا بی نم کرد
در چمن سرو سهی را نه تمایل ز صباست
پشت خود پیش قد او به تواضع خم کرد
شرح پیش که کنم این دو شکایت ز فلک
که بریدش ز من و با دگران همدم کرد
نیک رودیست نم دیده جامی که به آن
داد رخت خود و پدرود همه عالم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.