گنجور

 
جامی

بی تو جان زندگی نمی خواهد

عمر پایندگی نمی خواهد

چون خطت خضر با وجود لبت

چشمه زندگی نمی خواهد

بی فروغ جمال فرخ تو

بخت فرخندگی نمی خواهد

دل پراکنده دید زلف تو را

جز پراکندگی نمی خواهد

شاخ سنبل چو خامه پیش خطت

جز سرافگندگی نمی خواهد

عذر شرمندگی ز روی تو ماه

جز به شرمندگی نمی خواهد

بنده جامی جز از در تو به گوش

حلقه بندگی نمی خواهد