دل من راه دینداران ره میخانه میداند
وز این ره هرکه دور، او را ز دین بیگانه میداند
هوای گنج دارد چغد و چندین گرد ویرانه
ازان گردد که جای گنج در ویرانه میداند
زبان کرد از زبانه شمع تا عشاق را خواند
زبانش را دلی روشن همین پروانه میداند
به زنجیر جنون خوش آنکه چون دیدی مرا گفتی
که ذوق عشق اگر میداند این دیوانه میداند
برون از خانه خود ریز خونم تا نداند کس
ثواب اندر مثل گویند راه خانه میداند
به بزم خود به دست دیگران ده جام و پیمانه
که مست لعل تو نی جام و نی پیمانه میداند
اگر درد دلی داری به همدردان بگو جامی
که فارغ حسب حال عاشقان افسانه میداند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا داغ جنون را قدر هر فرزانه میداند؟
سمندر نشئهٔ این آتشین پیمانه میداند
جدایی نیست از صیاد صید آشنارو را
کمان او مرا با خویشتن همخانه میداند
مگو حرف از ندامت کاین دل کافرنهاد من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.