گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ترک شیرین شمایلی که مراست

کی توانم بدین دلی که مراست

من گرفتار و یار مستغنی

آه ازین کار مشکلی که مراست

شد پی دستبوس قاتل من

بوس بر دست قاتلی که مراست

رشته جان ز دل زبانه کشید

این بود شمع محفلی که مراست

همه بی حاصلی و گمراهیست

در ره عشق حاصلی که مراست

گم شدم در غمش چنانکه اجل

ره نیابد به منزلی که مراست

جامیم مست و رند و رسوا خواند

کرد شرح فضایلی که مراست