سفله ای می خواست عذر عارفی کز آمدن
سوی تو مانع مرا اشغال گوناگون بود
گفت خامش کن که گر سویم نیاید چون تویی
منت ناآمدن از آمدن افزون بود
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
سفله ای می خواست عذر عارفی کز آمدن
سوی تو مانع مرا اشغال گوناگون بود
گفت خامش کن که گر سویم نیاید چون تویی
منت ناآمدن از آمدن افزون بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از شخصی است که میخواهد از عذر و بهانهجویی عارفی صحبت کند که برایش موانعی ایجاد کرده. عارف به او میگوید که به جای این بهانهها، بهتر است سکوت کند زیرا اگر او به سویش نیاید، نبودن او از آمدنش بیشتر ناامیدی میآورد. به عبارت دیگر، عارف تأکید میکند که عدم حضورش خود مشکل بزرگتری است.
هوش مصنوعی: مردی بیمقدار سعی داشت تا عذر و بهانهای بیاورد برای عارف بزرگی که به خاطر آمدن او، مشغلههای مختلف مانع از ملاقات او میشد.
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا اگر من به تو نرسم، نبودن تو در کنار من به مراتب بیشتر از بودنت نگران کننده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ترا گرد مه از مشگ سیه پرهون بود
در تمنای رخت جان و دلم مرهون بود
گر ترا یارا بجای من بود یار دگر
در دو چشم من بجای خواب هر شب خون بود
تا بود معجون بمشگناب تار زلف تو
[...]
عشق جانان باختن کی در خور هردون بود
مهر لیلی داشتن هم بابت مجنون بود
هر شبم در سر خیال آن لب میگون بود
دامن از مژگان و مژگان از دلم پر خون بود
چون رسد پیکان تو بر سینه آنگه بگذرد
از رسیدن درد بگذشتن بسی افزون بود
آن غزالی تو که از بهر شکارت عالمی
[...]
پایه نظم بلند از علم کمتر چون بود؟
علم موزون کم چرا از علم ناموزون بود؟
گردبادش جلوه انگشت زنهاری کند
دامن دشتی که گرم از سینه مجنون بود
کنج عزلت کرد مستغنی مرا از احتیاج
[...]
باز طبعم را هوای بادۀ گلگون بود
در سرم شور و نوا و نغمۀ موزون بود
نوبهار است و کنار یار، ساقی می بیار
طالع می با مبارک طلعتی میمون بود
باده گلرنگ و نگاری شوخ و شنگ و وقت تنگ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.