شمارهٔ ۳۶
امشب ز شغل شاعریم حال دیگر است
همچون ردیف قافیه پیشم مکرر است
ز آثار کلک بیهده گوی سیه زبان
روی دلم سیاهتر از پشت دفتر است
ساقی بیا و رغم سفیهان شهر را
می ده که می جلای ضمیر سخنور است
آن می که چون نوازش خوبان طرب فزاست
آن می که چون وصال بتان روح پرور است
نی نی میی بده که بشوید ز لوح دل
نقشی که طبع صافی ما زان مکدر است
آن نقش چیست صورت هر آز و آرزو
کز وایه های طبع به دل سایه گستر است
جامی بنوش جرعه این جام و نیست شو
کین نیستی به هستی جاوید رهبر است
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...