گنج مراد را که بر او قفل ابتلاست
دندانه کلید ز دندان اژدهاست
آن رخنه ها به جان که ز دندان وی فتاد
در ملک فقر کنگره قصر کبریاست
فقر است راحت دو جهان زینهار ازان
میل غنا مکن که غنا صورت عناست
راحت همین به قاف قناعت بود بلی
عنقا همه عناست چو از قاف خود جداست
تیریست کج شده که به آتش بود سزا
آن را که قد به خدمت همچون خودی دوتاست
در طاعت خدای دو تا شو که تا کمان
کج نیست، نیست در نظر اعتبار راست
جامی کدورت تو همه از وجود توست
چون از وجود خویش گذشتی همه صفاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیم فقر، قناعت و غنای باطل اشاره دارد. شاعر میگوید که گنج واقعی در فقر است، اما بر سر راه آن قفل ابتلا وجود دارد. کلید باز کردن این قفل، فهم عمیق و آگاهی به این موضوع است. او همچنین میگوید که میل به ثروت، تنها یک ظاهرسازی و توهم است و واقعیات ساده و ارزشمند در قناعت و رهایی از دوندگیهای دنیا نهفته است. در نهایت، با اشاره به طاعت خدا، تأکید میکند که با گذشتن از خود و اوهام، به صفا و آرامش دست پیدا میکنیم.
هوش مصنوعی: گنج مورد نظر که به قفل مشکلات گرفتار شده، تنها با دندان اژدها میتوان آن را باز کرد.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف آسیبهایی میپردازد که از دندانهای یک شخص به جان او رسیده و این آسیبها تا حدی است که در زندگی او، وضعیت فقر به وجود آورده و به نوعی مرزها و دیوارهای کاخ عظیم و پربار او را تحت تأثیر قرار داده است. به عبارت دیگر، هرگونه آسیبی که به وجود آمده، نه تنها بر شخص بلکه بر وضعیت اجتماعی و اقتصادی او نیز تأثیر گذاشته و نشاندهنده حاکمیت فقر بر زندگیاش است.
هوش مصنوعی: فقر میتواند آرامشبخش هر دو دنیا باشد، پس به هیچوجه به سمت خواستن ثروت نرو، زیرا ثروت در واقع نمود و ظاهری از ناز و تباهی است.
هوش مصنوعی: آسایش و راحتی در قناعت و رضایت است، چرا که جستجوی چیزهای بزرگ و دور از دسترس، باعث دردسر و ناراحتی میشود، همانطور که مرغ عَنقاء، اگر از جایگاه خود دور شود، به دردسر میافتد.
هوش مصنوعی: تیر کجی است که به آتش میسوزد؛ سزاوار آن است که کسی با قد و قامت خودش در خدمت باشد.
هوش مصنوعی: اگر در بندگی خداوند یکدست شوی و در خدمت او قرار گیری، دیگر هیچ چیز از نظر اعتبار و ارزش به نادرستی نمینشیند.
هوش مصنوعی: مشکل و تیرگی زندگی، ناشی از وجود توست. وقتی که از خودت عبور کنی، همه چیز پاک و روشن میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد مرا بگیتی دارو پدید نیست
دردی که از فراق بود درد بی دواست
گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی
کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست
ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست
دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست
از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست
وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست
فضل ترا همی نبود منتهی پدید
[...]
این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست
یا خود یکی بلند و بیآسایش آسیاست
لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش
ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»
داناش گفت «معدن چون و چراست این»
[...]
ای با خدای و با همه خلق خدای راست
از داد و راستی همه پیروزئی تراست
ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون
رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست
طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک
[...]
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.