ریزد شکر لبت به خط سبز در سخن
طوطی که دیده است بدینسان شکر سخن
دشنام عاشقان به رقیبان حواله کن
حیف آیدم که رنجه کنی لب به هر سخن
در کوی عقل می نشود یافت محرمی
ما و جنون عشق و به دیوار ودر سخن
شرح دو گیسوی تو به پایان رسیده بود
در وصف کاکل تو گرفتم ز سر سخن
این روی زرد بین و گشا لب به ناسزا
با آنکه مفلسم خرم از تو به زر سخن
می راند عاشق از تو سخن چون رقیب شد
پیدا ز دور برد به جای دگر سخن
هر چند جامیا سخنت بیشتر خوش است
بس کن که خوش نباشد ازین بیشتر سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و گفتوگوهای عاشقانه میپردازد. شاعر به زیبایی و شیرینی کلام عاشقانه اشاره میکند و از پیامدهای عشق و جنون آن سخن میگوید. او عاشق را به طوطیای تشبیه میکند که در کمبود عقل و عقلانی بودن، شکرینترین کلمات را زیباترین به زبان میآورد. همچنین به تضاد بین عشق و رقیبان اشاره میکند و میگوید به صرف بیان دیگران، خود را در رنج نگذارد. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که هرچند کلام عاشقانه زیبا و دلنشین است، باید بدان بسنده کرد و از آن فراتر نرفت.
هوش مصنوعی: شیرینی و لطافت صحبتهای تو به قدری است که حتی طوطیها نیز از آنها شگفتزده میشوند و مایلند همانند تو سخن بگویند.
هوش مصنوعی: دشنام دادن عاشقان به رقیبان را به خودشان واگذار کن، زیرا ناراحتکننده است که تو به خاطر هر سخنی خود را درگیر کنی.
هوش مصنوعی: در محفل عقل، یار و همدمی پیدا نمیشود که جنون عشق را بفهمد، و این دیوار و در، سخنگو هستند.
هوش مصنوعی: داستان زیباییهای موهای تو به پایان رسیده بود و من برای توصیف زیباییهای دیگر تو، از ابتدا سخن را آغاز کردم.
هوش مصنوعی: به چهرهات نگاهی بینداز و از دل غمانگیز و ناراحت کنندهات شکایت کن، با اینکه در وضعیت ناگواری قرار دارم، اما از تو با شادی و به زبانی زیبا سخن میگویم.
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر حضور رقیب، از تو حرف میزند و در دوردستها به مکان دیگری میرود و داستانی دیگر را تعریف میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که گفتارت زیبا و دلنشین است، اما بهتر است از این بیشتر صحبت نکنی، زیرا ممکن است این زیبایی را از دست بدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ابر نکته قطره و بحر گهر سخن
وی مهر نور بخشش و ای کان زر سخن
ای بلبل غریب نوای لطیف طبع
ای طوطی بدیعسرای شکر سخن
تو بحر فضل را صدف در حکمتی
[...]
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
با شهد میرود ز دهانت به در سخن
گر من نگویمت که تو شیرین عالمی
تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن
واجب بود که بر سخنت آفرین کنند
[...]
ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر سخن
دانسته ای که هست ز طوطی هنر سخن
ما را همی دهد ز میانت کمر نشان
ما را همی کند ز دهانت خبر سخن
در مصر خوبی تو نگردد شکر فراخ
[...]
طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن
برد از دهان ننگ نو ننگ شکر سخن
از فندق تو هیچ نخیزد به جز نبات
در پسته تو هیچ نگنجد مگر سخن
اول حدیث روی نو گویند بلبلان
[...]
امروز رخ نشسته به خون جگر سخن
از صلب خامه آمده با چشم تر سخن
هر نقطه شاهدی است که بر صفحه وجود
هرگز نداشت جز گره دل ثمر سخن
روزی که از شکاف قلم چشم باز کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.