گنجور

 
جامی

به ترک عاشقی ای پندگو مده پندم

دلی که بگسلم از عشق با چه پیوندم

ز عمر رفته مرا نیست حسرتی چندان

جز آنکه عمر نه در عشق رفت یکچندم

به طعن نام سگی می نهد رقیبم داغ

خوشم به داغ سگی چون تویی خداوندم

تو تیغ در کف و من زیر تیغ تو از ذوق

چو زخم عرقه به خون لب گشاده می خندم

مرا همیشه دعا از بلا سپر می بود

چو تیر غمزه ات آمد سپر بیفکندم

چو دم ز شعر زنم عیب من مکن جامی

که شعر خوش هنر و من به آن هنرمندم

ز طعن زاده طبعم زبان نطق ببند

که طعن او به مثل هست طعن فرزندم

 
 
 
سوزنی سمرقندی

بشاعری پدر خویش را نه فرزندم

اگر نه معتقد مجلس خداوندم

سپهر جاه علی افتخار دین که ز فخر

چو شیعه مذهب خود را بران علی بندم

همه مناقب او گویم و مدایح او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
انوری

ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم

که در دعا همه آن خواهم از خداوندم

شنیده‌ام که به خرسند کم گراید غم

غمم چراست که از تو به نامه خرسندم

ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ایا رسیده ز فضل و هنر بدان رتبت

که تیر چرخ خطابت کند خداوندم

علوّ قدر ترا با فلک نهم همبر

پس آنگهی بنشینم که من خردمندم

فلک شدست غبار ستانة تو و لیک

[...]

سعدی

شکست عهد مودت نگار دلبندم

برید مهر و وفا یار سست پیوندم

به خاک پای عزیزان که از محبت دوست

دل از محبت دنیا و آخرت کندم

تطاولی که تو کردی به دوستی با من

[...]

امیرخسرو دهلوی

چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم

نه دوستی بود، ار دل به همرهی بندم

اگر به تیغ ببرند بند بند مرا

تو ذکر وصل خودم کن که باز پیوندم

چو مو که برکنی و باز روید، آن غم تست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه