بیا که فصل بهار است و محتسب معزول
معاشران به فراغت به کار خود مشغول
بیا بیا که صفا در پی صفاست همه
حریف ساده، می بی غش و قدح مصقول
شراب لعل ز جام بلور کش که به هم
دو جوهرند یکی منعقد دگر محلول
علم به عالم اطلاق زن ز باده لعل
مشو چو فلسفیان قید علت و معلول
فقیه و زاهد و عابد نه مرد این کارند
ببند بر رخ اینان در خروج و دخول
چو از فضایل مردان راه محرومی
چه سود بحث که آن فاضل است و این مفضول
به جرم توبه ز مستان خجل مشو جامی
که پیش اهل کرم هست عذرها مقبول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به شادی و لذت از زندگی در فصل بهار است. شاعر از معشوقان میخواهد که از قید و بندها رها شده و از لحظات شیرین زندگی بهرهبرداری کنند. او تأکید میکند که بایسته است در کنار لذتهای دنیوی، به فلسفه و بحثهای غیرضروری نپردازند و از فضیلتمندان و زاهدان که از لذتها دوری میگزینند پرهیز کنند. همچنین، او به کسانی که از نوشیدن شراب میترسند، میگوید که در میان اهل کرم، عذرها مورد قبول است و نباید از لذتهای زندگی واهمه داشت. در کل، شعر حامی زندگی شاداب و لذتبردن از آن است.
هوش مصنوعی: بیایید به بهار خوشامد بگوییم؛ زمانی که دلسردکنندههای زندگی کنار رفتهاند و دوستان در آرامش به فعالیتهای خود مشغول هستند.
هوش مصنوعی: بیا و بگذار شادی و خوشی به سراغ ما بیاید، چرا که همه دوستان در این مراسم سادهاند و بدون دودلی هستند. بیایید با نوشیدنی صاف و زلال از لذتهای این لحظه بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: شراب قرمز را از جام شفاف بریز، زیرا این دو (شراب و جام) هر کدام به نوعی خاص از مواد تشکیل شدهاند؛ یکی جامد است و دیگری مایع.
هوش مصنوعی: دانش را به انسان اهل علم نسبت بده، اما همچون فیلسوفان به دام علت و معلول گرفتار نشو. از لذتهای زندگی مانند نوشیدن شراب سرخ غافل نمان.
هوش مصنوعی: فقیهان، زاهدان و عبادتکنندگان، در این کار لایق نیستند. آنها را در ورود و خروج خود مهار کن.
هوش مصنوعی: اگر بحث درباره فضایل مردان مخفی باشد، فایدهای ندارد، چون یک نفر برتر و دیگران پایینتر هستند.
هوش مصنوعی: از این که توبه کردهای و احساس خجالت میکنی، نگران نباش. نوشیدنیای که پیش مردم بخشنده است، پذیرای همه عذرهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عزیز کرد مرا باز در محل قبول
ظهیر دولت شاه و شهاب دین رسول
چنان شنید ز من شعر، کاحمد مختار
شنید وحی ز روحالامین به وقت نزول
چو در ستایش او لفظ من مکرر شد
[...]
همیشه روز تو چون عید و روزه ات مقبول
دلت بطاعت و دستت بمکرمت مشغول
زنفس او به لطافت همی رسند نفوس
ز عقل او متحیر همی شوند عقول
به گاه عزم دلیر و به گاه حزم حذور
گه غضب متانی، به گاه عفو عجول
مدار علم و عمل بر لطافتش مقصور
[...]
من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
نه دست با تو درآویختن نه پای گریز
نه احتمال فراق و نه اختیار وصول
کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت
[...]
نشسته ام به خیالی که می پزم مشغول
سری ز عقل نفور و دلی ز خلق ملول
در اوفتاده به گردابِ فکر و قلزمِ عشق
که نه نهایتِ عرضش بود نه غایتِ طول
ولایتی که به دیوانگانِ عشق دهند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.