کو قاصدی که شرح غم اشتیاق را
سازم پر از غزل چو خراسان عراق را
هر شب به صورت شفق از عکس خون دل
رنگین کنم کتابه این سبز طاق را
با بخت من زمانه کند اتفاق و نیست
جز هجر دوست خاصیت این اتفاق را
جز برق صبح وصل ز سر منزل امید
زایل نساخت ظلمت شام فراق را
جانم به لب رسید چو بختم به کام ریخت
این زهرناک شربت مر المذاق را
عمرم چو بر تلافی هجران امان نداد
بستم کمر تلاقی یوم التلاق را
جامی نمونه ایست ز ایوان قصر شاه
ایزد که سر به عرش کشید این رواق را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون اشتیاق من به تو افزون ز شرح بود
ممکن نشد که شرح دهم اشتیاق را
از تلخی فراق تو تلخ است عیش من
اندازه نیست تلخی روز فراق را
چون اشتیاق من به تو افزون ز شرح بود
ممکن نشد که شرح دهم اشتیاق را
از وحشت فراق تو تلخ است روز من
اندازه جز خدای نداند فراق را
با غیر دیدم آن صنم سیم ساق را
از رشک بر وصال گزیدم فراق را
زینسان که هفت عضو من از تاب عشق سوخت
آهم عجب نسوزد اگر نه رواق را
خوش آنکه بینمش ز مه روی خود به من
[...]
آن کآفرید روز اول اشتیاق را
کاش آفریده بود علاجی فراق را
ای دل سرشک برده ز کارم براو فکند
افکندم از نظر چو تو فرزند عاق را
جانم به لب رسید و دل از هجر وارهید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.