شمارهٔ ۱۰
بر طرف رخ نهادی آن جعد مشکسا را
چون شب سیاه کردی روز سفید ما را
بویت به هر مشامی حیف است اگر توانم
سوی تو ره ببندم آمد شد صبا را
بعد از هجوم هجران بی دولت وصالت
باز آمدن چه امکان صبر گریز پا را
از لعل تو ز چشمم شد خون دل روانه
بس رازها که گردد از باده آشکارا
دارد رقیب با من دندان زنی به کویت
با هم نزاع دیرین باشد سگ و گدا را
باشد بنای دولت بر همت گدایان
اینست بر کتابه ایوان پادشا را
با صحبت که گیرم انس اینچنین که عشقت
بیگانه ساخت با من یاران آشنا را
فریاد ازان معلم کآموخت در دبستان
تاراج دین پیران طفلان دلربا را
جامی ز سفله طبعان کم شد صفای حالت
کردی سفال تیره جام جهان نما را
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...