گهی بوسم به مستی پای خم گه دست پیمانه
کنم دریوزه فیض از بزرگ و خرد میخانه
به کوی زهدم ای ناصح مخوان از مجلس مستان
به کف یک دانه نقلم بهتر از تسبیح صد دانه
ز گفت و گوی عشق ما برفت از یاد دوران را
مقالات گل و بلبل حدیث شمع و پروانه
چه سازم با تو تازه آشنایی های دیرین را
چو دارد قدر بیش از آشنا پیش تو بیگانه
چو تو سنگم زنی من ناسزا گویم رقیبان را
نجوید جز پی دشنام طفل آزار دیوانه
چو آراید تو را مشاطه در هر حلقه زلفت
هزاران رشته جان بگسلد ز آمد شد شانه
چه باشد کار مردان عشق پس مردانه جان دادن
گرفتی کار مردان پیش جامی باش مردانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و شیدایی شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر در آن به مستی و حال خوش مستان اشاره میکند و از بیاعتنایی به نظرات دیگران سخن میگوید. او تأکید میکند که عشق و شوق او فراتر از کلمات و بحثهای روزمره است و بهتر از تسبیح و عبادت به محبوب خود نزدیک میشود. همچنین، شاعر به ناهمگونی روابط آشنا و بیگانه اشاره میکند و بیان میکند که در عشق واقعی، تحقیر و دشنام به رقبا بیمعنی است. در نهایت، او از جنسیت و مردانگی در عشق سخن میگوید و تأکید میکند که عشق واقعی مستلزم پذیرش سختیها و فداکاری است.
هوش مصنوعی: گاهی به حالت مستی پای کاسه شراب را میبوسم، گاهی هم دستم را به پیمانه میزنم تا از نعمت و لطف میخانه، چه بزرگ باشد و چه کوچک، بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: ای ناصح، از رفتن به محله زاهدان خودداری کن، زیرا در جمع مستان، داشتن یک دانه انگور از داشتن تسبیح با صد دانه، ارجحتر است.
هوش مصنوعی: از عشق ما، زمان فراموش شد و دیگر مقالات گل و بلبل یا داستان شمع و پروانه به یاد نمیآید.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم با تو رفتار کنم، وقتی که آشناییهای قدیمیام برایت بیارزشتر از بیگانگان به نظر میرسد؟
هوش مصنوعی: اگر تو به من آسیب بزنی، من به رقیبان ناسزا میگویم؛ زیرا جز دشنام دادن، چیزی از کودک آزار دیوانه انتظار نمیرود.
هوش مصنوعی: زمانی که آرایشگر، در هر حلقه از زلفهای تو مشغول به کار باشد، هزاران رشته جان در اثر آمد و شد شانهها گسسته میشود.
هوش مصنوعی: مردان عشق چه کارهایی انجام میدهند؟ اگر میخواهی کار آنها را یاد بگیری، باید با تمام وجود جانت را فدای آن کنی. پس در کنار جام عشق، با شهامت و مردانگی زندگی کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
زیانشان مور را باشد دو درشان هست یک خانه
اگر ابروش چین آرد ، سزد گر روی من بیند
که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه
چو پیمانه تن مردم همیشه عمر پیماید
[...]
زهی بزم خداوندی زهی میهای شاهانه
زهی یغما که میآرد شه قفجاق ترکانه
دلم آهن همیخاید از آن لعلین لبی که او
کنار لطف بگشاید میان حلقه مستانه
هر آن جانی که شد مجنون به عشق حالت بیچون
[...]
شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه
ز عشرت میپرستان را، منور بود کاشانه
ز خلوتگاه ربانی، وثاقی در سرای دل
که تا قصر دماغ ایمن بود ز آواز بیگانه
چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس
[...]
گرانجانی مکن یارا مشو در خوابِ مستانه
چو بانگِ صبح بشنیدی سبک برخیز مردانه
به مسمار ارادت خویشتن چون حلقه بربندی
اگر روزی دهندت ره درون بارِ میخانه
تو گردانی که در تفریق مجموعیم پس دانی
[...]
به گردت باد سردی هر دم از عشاق دیوانه
پریشانی زلفت را فراهم کی کند شانه؟
بلای جان شدی و من هم اول روز دانستم
که روزی بهر ما فتنه شود آن شکل ترکانه
مرا خود شورشی بوده ست، عشقت یار شد با آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.