گنجور

 
جامی

منم امروز و اشک دانه دانه

که رفت از چشمم آن در یگانه

نجوید دل به جز آن عارض و خال

ندارد چاره مرغ از آب و دانه

ز بس افسانه عشق تو خواندم

میان عاشقان گشتم فسانه

سرود عشق هم با عاشقان گوی

چه داند زاهد خشک این ترانه

اگر چه سرو را بالا بلند است

نماید پیش قد او میانه

مگو آن شوخ را طفل است و نادان

که داند بهر بوسی صد بهانه

حدیث بوسه تا کی جامی این بس

که می بوسی به خدمت آستانه

 
 
 
قطران تبریزی

یکی گردد بپیروزی دو خانه؟

بمردی باشدش ملک شهانه

سپاهی پیش او شد بی کرانه

همه شیران جنگی و جوانه

جگرشان کرد پیکان را نشانه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
انوری

مرا دی یاسمن پیغام دادست

به تو ای صاحب و صدر یگانه

ز هر نوعی سخن گفتست پنهان

غرض را درج کرده در میانه

چه فرمایی کنون پیغام او را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه