رسید از ره آن شاه خوبان پیاده
قبا چست کرده کله کج نهاده
پی قتل عشاق ز ابرو و غمزه
کمانی کشیده خدنگی گشاده
ز روی زمین چون قدم برگرفته
جهانی به خدمت زمین بوسه داده
سرشکم که هرگز ستادن نداند
چو با خاک پایش رسیده ستاده
پری و آدمی قاصرند از جمالش
همانا که از ماه و خورشید زاده
سگ آستان نیازم که دارم
به گردن ز طوق وفایش قلاده
مزن بهر بیگانگان فال عشقش
که این قرعه بر نام جامی فتاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی یک شاه خوبان اشاره میکند که با شوق و وقار به سوی زمین فرود آمده است. او در پی عشق و زیبایی به سراغ عشاق میرود و کمان به دست دارد. هنگام قدم برداشتن، جهانی را به خدمت گرفته و به زمین بوسه میزند. شاعر بیان میکند که هیچ کس نمیتواند به زیبایی او برسد و حتی انسانها و پریان خالق چنین جمالی نیستند. او خود نیز به عنوان یک خدمتگزار در کنار این شاه زیبا قرار میگیرد و به او وفادار است. در پایان، شاعر از شانس عشق صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که محبتش به این شاه خوبان برای بیگانگان نیست.
هوش مصنوعی: آن شاه زیبای محبوب با شتاب و خرامان به ما نزدیک شد، در حالی که لباس زیبا و مرتب بر تن داشت و سرش را به طریقی خاص و منحصر به فرد کج کرده بود.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چهره معشوق، دل عاشقان در معرض خطر است، زیرا ابروهای او مانند کمان و غمزههایش مانند تیر کارساز هستند که میتواند باعث عاشقکشی شود.
هوش مصنوعی: وقتی از روی زمین پا برداشته، جهانی به خدمت آمده و زمین را بوسه داده است.
هوش مصنوعی: کسی که در دلش غم و اندوه عظیمی وجود دارد، هرگز نمیتواند به آرامش دست یابد، حتی اگر به سوی او بیفتد یا به او نزدیک شود.
هوش مصنوعی: دختران آسمانی و انسانها نمیتوانند زیبایی او را بهطور کامل درک کنند، زیرا او از زیبایی ماه و خورشید فراتر است.
هوش مصنوعی: من به پای درگاه تو مثل سگی وفادار هستم و گردن من پر از زنجیری است که نشانه وفاداریام به توست.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق به دیگران او را تحت فشار نگذار، چون این تقدیر بر نام جامی نوشته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! قصر خوارزمشاهی ، که دولت
ندارد مگر سوی او رخ نهاده
ز سقفش ستاره بعبرت بمانده
ز وهمش زمانه بحیرت فتاده
چو او چشم گردون بخوبی ندیده
[...]
قوامی بگو از دل سهل و ساده
که با ماده نری و با نر ماده
بداد و به . . . اد است میل تو لیکن
به دادن سواری به گادن پیاده
چو بز . . . ن بصحرا نهی وقت دادن
[...]
بود جمله لطف آن زنخدان ساده
ولی باشد آن غبغب از وی زیاده
نه غبغب بلورینه جامیست گویی
نهاده در او سیبی ازسیم ساده
همانا کزان عارض آب لطافت
[...]
که در دام نفس و هوی اوفتاده
به لهو و لعب، عمر بر باد داده
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.