گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

چند ای معلم هر روز تا شب

باشد غزالم محبوس مکتب

شد فرش دیبا از سبزه صحرا

ارسله معنا یرتع و یلعب

تعلیم و آداب او را چه حاجت

او خود ز آغاز آمد مؤدب

هر جا خرامد بهر دعایش

خیزد ز جانها فریاد یارب

در دور لعلش منع از شرابم

ای خواجه دور است از لطف مشرب

دی ترک عشقش مذهب گرفتم

چون دیدم آن رخ گشتم ز مذهب

جامی ازان لب همچون صراحی

دارد درونی از خون لبالب

 
 
 
گلها برای اندروید
فیض کاشانی

براوج خوبی دیدم مهی شب

گفتم زمهرش در تاب و در تب

گفتم چه باشد نزد من آئی

در خدمت تو باشم یک امشب

گفتا چه مطلب از خدمت من

[...]

حاجب شیرازی

زد صبح صادق سر از غیائب

چون روی یار از مشگین ذوائب

از شمس رویت شد مملو نور

حب المشارق ذیل المغارب

شمشیر خون ریز از کف بیفکن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه