گنجور

 
جامی

بدا برق بطحاء و الدمع ساکب

زهی عشق مستولی و شوق غالب

خوش آن برق رخشان که از کوی جانان

درخشد چو بر آسمان نجم ثاقب

نگاری که روبند حوران جنت

غبار دیارش به مسکین ذوایب

دلم سوخت از شوق او گرچه دایم

خیال رخش هست با جان مصاحب

ایا حادی العیس بالله شمر

لقطع الفیافی و طی السباسب

ازان منزل خوش وزان ربع دلکش

کزو نیست یک دم دل خسته غایب

مکن حسبة الله ار می توانی

ازین بیش صرف زمام نجایب

سلام من الله مولی العوارف

سلام من الله معطی المواهب

علی روضة حل فیها حبیب

رفیع المعارج سنی المراتب

ملیحی که جمع است در بزم وصلش

فنون مقاصد صنوب مآرب

فصیحی که درج است در درج لعلش

رموز نوادر نکات غرایب

به اقبال درد و غمش رست جامی

ز میل مرادات و نیل مطالب

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ادیب صابر

چو بر جان من شد هوای تو غالب

جمال تو را جان من گشت طالب

اگر چه ندارم ز وصل تو حاصل

همی باد بر من هوای تو غالب

دلی دارم راغب دل ربودن

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ایا سرفرازی که خورشید پر دل

که تندابرش چرخ او راست مرکب

ز بیم تو با تیغ گردد همه روز

ز سهم تو در خاک غلتد همه شب

شوی پی سپر همچو چوب معلّم

[...]

خواجوی کرمانی

قم اللیل یا صاحبی بالرکایب

و قطع لاجلی الفلا و السباسب

الی دار سلمی و بلغ سلامی

بدان گلعذار مسلسل ذوایب

ز مأوای مألوف دورم ولیکن

[...]

سلمان ساوجی

سقی الله لیلا، کصدغ الکواعب

شبی عنبرین خال مشکین ذوایب

فلک را به گوهر مرصع، حواشی

هوا را به عنبر مستر، جوانب

درفش بنفش سپاه حبش را

[...]

نظام قاری

سلام علی دار ام الکواعب

بتان سیه چشم مشکین ذوائب

در جواب او

(لبسنا لباسا لطیف الجبائب)

شی صوف مشکین صفت در غیاهب

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از نظام قاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه