روزی که می سرشت فلک آب و خاک من
می سوخت ز آتش تو دل دردناک من
سررشته وصال تو گر آمدی به کف
پیوند یافتی جگر چاک چاک من
هر چند دل ز یاری خود پاک بینمت
دانم سرایتی بکند عشق پاک من
روزی که می نوشت قضا نامه اجل
شد نامزد به تیغ جفایت هلاک من
جامی مجوی خوش دلی از من که در ازل
آمیختند با غم و درد آب و خاک من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به توصیف سرنوشت و عشق خود میپردازد. او در لحظهای که زندگیاش شکل میگرفت، دلش از عشق معشوقهاش میسوزد. شاعر به پیوند عمیق و دردناک با معشوق اشاره میکند و میداند که عشقش نتوانسته است او را از غم و درد دور کند. او همچنین از سرنوشت اجتنابناپذیرش سخن میگوید و بیان میکند که همیشه با غم و رنج آمیخته است و هرگز نمیتواند شادی حقیقی را تجربه کند.
هوش مصنوعی: روزی که سرنوشت و آسمان وجودم را خلق میکرد، دل دردناک من در آتش عشق تو میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر تو بیایی و به عشق ما پاسخ دهی، میتوانی دل شکستهام را که در پی توست، به دست آوری.
هوش مصنوعی: هرچند که تو را از یاری خود خالی میبینم، اما میدانم که عشق خالص من همیشه تو را در دل خواهد داشت.
هوش مصنوعی: روزی که سرنوشت و مقدر کردن مرگ من نوشته میشد، به خاطر ستم و بیوفایی تو، عشق و نامزدیام نابود شد.
هوش مصنوعی: خوش دلی را از من نخواه که در آغاز وجودم، غم و درد با پیکرهام آمیخته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی اگر گذار تو افتد بخاک من
فریاد بشنوی ز دل دردناک من
لعلت حیات میدهد ای دوست باک نیست
گر غمزه تو سعی کند در هلاک من
در عشق تست جامه جانم هزار چاک
[...]
چندید عتاب و ناز نخواهد هلاک من
از یک نگه به باد توان داد خاک من
گو یک نظر به چاک گریبان او ببین
ناصح که طعنه زد به گریبان چاک من
هر جا که بود درد و غمی در جهان نجست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.