شرف کعبه بود کوی تو را
زاده الله تعالی شرفا
زایر کوی تو از کعبه گذشت
سرو کوی تو کجا کعبه کجا
سر من غرقه به خون افتاده ست
تا ز تیغ تو فتاده است جدا
بی تو بر جان دگرم باقی نیست
جان اگر رفت تو را باد بقا
ساخت همچون مه نو ناشده پیر
میل ابروی توام پشت دوتا
هر کجا درد دوا نیز بود
چون تو بی درد فتادی چه دوا
داشت در بیت حزن جامی جای
جائه منک بشیر فنجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من رسیدم به لب جوی وفا
دیدم آن جا صنمی روح فزا
سپه او همه خورشیدپرست
همچو خورشید همه بیسر و پا
بشنو از آیت قرآن مجید
[...]
چشم ما شد به نور او بینا
نظری کن به نور او در ما
آب این چشمه می رود هر سو
لاجرم سو به سو بُود دریا
غرق بحریم و آب میجوئیم
[...]
تر زبان خامه مشک افشان ار
تا معطر کند این عنوان را
خود میدانی که اهل مجلس کوراند
ای شمع چه هرزه میگذاری خود را؟
هفت سال از پی هم کرده بپا
گشته در پای وی انگشت نما
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.