چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم
سر خدمت نهاده چون سگان بر آستان باشم
ز خوی نازکت ترسم وگر نی تا سحر هر شب
به گرد کوی وی تو نعرهزنان افغانکنان باشم
به هر گونه که باشم از من بدروز نپسندی
نمی دانم چه سان می خواهیم تا آن چنان باشم
من از تو شاد گردم تو ز من غمگین خوشا جایی
که تو باشی عیان در دیده من من نهان باشم
گشادی پرده از عارض مکن منع من از افغان
رها کن تا زمانی بلبل این گلستان باشم
ز ناموس خودم مقصود نام و ننگ توست ار نه
مرا غم نیست کز عشق تو رسوای جهان باشم
طفیل من همی دیدند رویت دیگران واکنون
شدم راضی که چون جامی طفیل دیگران باشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حسرت و عشق عمیق خود نسبت به معشوق صحبت میکند. او میگوید که اگر نتواند به وصال معشوق برسد، به خدمت او خواهد ایستاد، حتی اگر مانند سگان بر درگاه او باشد. او از نازکی خوی معشوق میترسد و حاضر است شبها برای او نعره و فریاد کند. هر چه باشد، او از عشق معشوق خوشحال است و به او فخر میکند، حتی اگر خودش به خطر رسوایی بیفتد. او میخواهد به هر شکل که شده در کنار معشوق باشد، حتی اگر به عنوان یک جام برای دیگران به شمار بیاید. در نهایت، شعر بیانگر عمق احساسات و وابستگی شاعر به معشوق و پذیرش هر نوع شرایطی برای نزدیکی به او است.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم در میهمانی وصال تو حاضر باشم، پس به حالت خدمتگزاری مانند سگان در آستان تو خواهم بود.
هوش مصنوعی: از لطافت و نازکی خوی تو میترسم، وگرنه، هر شب تا صبح در اطراف خانهات فریادزنان و از روی محبت نالهکنان خواهم بود.
هوش مصنوعی: به هر شکلی که باشم، نمیدانم چرا از من بدترسی. نمیدانم چه کار کنم تا به گونهای شوم که مورد پسند تو باشم.
هوش مصنوعی: من از خوشحالی تو شاد میشوم و تو به خاطر من ناراحت میباشی. چه خوب است که تو در جایی باشی که در نظر من دیده میشوی و من در پسزمینه حضور داشته باشم.
هوش مصنوعی: لطفاً پرده را از روی چهرهام بردار و مانع نکن که آزادانه فریاد بزنم. بگذار تا زمانی که هنوز بلبل این گلزار هستم، زندگی کنم و شاد باشم.
هوش مصنوعی: من به خاطر ناموس خودم نگران اسم و رسم تو هستم، زیرا اگر نه، برای من مهم نیست که به خاطر عشق تو در دنیا رسوا شوم.
هوش مصنوعی: دیگران همیشه به خاطر وجود تو به من نگاه میکردند، ولی حالا راضیام که مثل یک جام، فقط به خاطر دیگران وجود داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر خوانی درونم، بنده این خاندان باشم
وگر رانی برونم، چون سگان بر آستان باشم
ندانم بنده روی تو باشم یا سگ کویت؟
بهر نوعی که می خواهی، بگو، تا آن چنان باشم
چه سگ باشم؟ که آیم استخوانی خواهم از کویت
[...]
دو روزی کز قضا بایست با این کاروان باشم
مرا کم قیمتی نگذاشت بر طبعی گران باشم
به قید سخت رویانم، ملایم طینتی دارم
چو مغز از چرب و نرمی در شکنج استخوان باشم
در آب و گل نشاند از باغ جان، قدسی نهالم را
[...]
نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان باشم
زمین بوس تو می آرم بجا گر آسمان باشم
خبردار از تو می گردم چو از خود بی خبر گردم
نشانت می توانم داد چون من بی نشان باشم
سرافرازی توانم کرد با گردون در این میدان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.