گنجور

 
جامی

نیایم سوی تو هر چند سوزد شوق دیدارم

که با اغیار همدم دیدنت طاقت نمی آرم

تو را گر در حق یاران بود اندیشه قتلی

به حق دوستی یارا که با آن نیز هم یارم

ز شوق آن لب نوشین ز دیده تا سحر هر شب

عقیق ناب می ریزم سرشک لعل می بارم

ازان لب نیم جانی عاریت دارم بیا جانا

بنه لب بر لبم کان عاریت را با تو بسپارم

مکوش ای عقل در اصلاح کار من که من زین پس

ز سودای پریرویی سر دیوانگی دارم

همی بینم به بستان سرو و قد توست می گویم

همی تابد ز گردون ماه و روی توست پندارم

سوی خود خواندم از کوی تو دل را گفت رو جامی

که من اینجا به دام عشق بدخویی گرفتارم

 
 
 
فرخی سیستانی

دلا باز آی تا با تو غم دیرینه بگسارم

حدیثی از تو بنیوشم نصیبی از تو بردارم

دلا گرمن به آسانی ترا روزی به چنگ آرم

چو جان دارم ترا زیرا که بی تو خوارم وزارم

دلا تا تو زمن دوری نه درخوابم نه بیدارم

[...]

عبدالقادر گیلانی

بخواب مرگ خواهم شد مکن ای بخت بیدارم

که من دور از درش امشب زعمر خویش بیزارم

خلافست اینکه می گویند باشد آرزو در دل

مرا در دل بود بد خوی و چندین آرزو دارم

نه آخر عاشقان باری زخوبان رحمتی بینند

[...]

سوزنی سمرقندی

خر خمخانه را ناسور پیدا گشت و بیطارم

بنیش از سقبه آن ناسور در یکهفته بردارم

چو خر شاعر بود بیشک که بیطاری کند شاعر

چه داند آن خر شاعر که من شاعر نه بیطارم

ز تسعیر خر شاعر بسازم خمره مرهم

[...]

مجیرالدین بیلقانی

نصیحت می‌کنم دل را که دامن درکش از یارم

چو با دل بر نمی‌آیم به رنج دل سزاوارم

اگر معزولم از وصلش ندارم غم بحمدالله

که در دیوان هجرانش منم تنها که بر کارم

من از وی بر خورم گویی کس این هرگز نیندیشد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
اثیر اخسیکتی

چو من عادت چنین دارم که غم را شادی انگارم

به بیماری چنان کآمد تو هم می‌دار تیمارم

به درد تازه هر ساعت مرا مشغول خود می‌کن

از این بیکار کم داری دمی بیکار مگذارم

به یک غم ابلهی باشد که از عشق تو بگریزم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه