شمارهٔ ۵۶۱
مسلمانان چه سازم چاره با آن شوخ سنگین دل
که هم کام از لبش صعب است و هم صبر از رخش مشکل
اگر تن در فراق او دهم عمری ست بیهوده
وگر دل بر وصال او نهم فکری ست بی حاصل
دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل
اگر نی آب بر آتش زدی باران اشک من
ز برق آه گرمم سوختی هم ناقه هم محمل
بدان در گرانمایه چگونه ره برم چون شد
ز آب دیده دریاها میان ما و او حایل
شکسته کشتی امید در گرداب غم ما را
تو ای ناصح مزن سنگ ملامت باری از ساحل
شراب خوش دلی ارباب عشرت را ده ای دوران
که هست از ساغر غم جامی اکنون مست لایعقل
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...