چه سود گریه خون چشم اشکبار مرا
چو نیست هیچ اثر گریه های زار مرا
به رهگذار چو خاکم فتاد هان ای بخت
بدین طرف برسان نازنین سوار مرا
نمی برم ز غم این بار جان برای خدای
خبر برید ز من یار غمگسار مرا
گهی که خاک شوم قالبم به باد دهید
بود که جانب کویش برد غبار مرا
ببین خرابیم از عشق ای که داری یاد
به عهد عافیت آسوده روزگار مرا
به پیش زخم خدنگ تو ذکر مرهم رفت
ز تیر سخت تر آمد دل فگار مرا
میار باده که جامی خمار خود بشکن
که جز شراب لبت نشکند خمار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از درد و غم عاطفی شاعر است. او از بیفایده بودن اشکها و گریههایش سخن میگوید و احساس خسران میکند. او به بخت و قسمت خود ناراحتی دارد و از عشق عمیقش به معشوقهاش دردمند است. شاعر از حسی از درماندهگی و خرابی ناشی از عشق صحبت میکند و از یادآوری معشوقش، دردی تازه به دل میخورد. او در نهایت به ناتوانی اشاراتی دارد و میگوید که تنها چیزی که میتواند حالش را بهتر کند، لذت از لبان معشوق است.
هوش مصنوعی: گریه و اشکهای من چه فایدهای دارد وقتی که هیچ تأثیری بر دردها و غمهایم ندارد؟
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، من مانند خاک افتادهام. ای بخت شوم! مرا به سوی آن سوار عزیز برسان.
هوش مصنوعی: من از غم این بار جانم را نمیبرم، برای خدا خبر بده به یار غمگسارم که من به کجا رسیدهام.
هوش مصنوعی: گاهی سرنوشتم به خاک برمیگردد و در باد پراکنده میشود، اما در هر حال، عشق تو مرا به سمت خود میکشد و یاد تو در دلم باقی میماند.
هوش مصنوعی: ببین چقدر به خاطر عشق خراب و ویران شدهام ای کسی که یاد روزهای خوب و آرام را در ذهن داری.
هوش مصنوعی: زخم تیر تو آنقدر عمیق و دردناک است که حتی یاد کردن از دارو و درمان هم در مقایسه با درد آن، بیفایده و سختتر به نظر میرسد. دل من از این تیر بر اثر زخمهای تو به شدت رنج میکشد.
هوش مصنوعی: بیا باده بیاور تا جامم را بشکنم، زیرا غیر از شراب لب تو چیزی نمیتواند خماریام را از بین ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برفت و بر سر آتش نشاند یار مرا
به پای حادثه افکند روزگار مرا
گر آشکار کند آب دیده راز دلم
میان آتش سوزان چه اختیار مرا
چنان نکرد کمند بلای عشقم صید
[...]
خوش است ناز تو ای سرو گل عذار مرا
نیاز پرور عشقم به ناز دار مرا
مگو به طرف چمن جلوه ریاحین بین
دلم اسیر تو با دیگران چه کار مرا
ز گشت باغ چه خیزد ز گل چه بگشاید
[...]
ز عشق هست به دل بار صد هزار مرا
هنوز شکر بود صدهزار بار مرا
گرم بود می گلگون ز ساقی گلرخ
به حور و کوثرت ای پارسا چه کار مرا؟
به بوسه ای که دهی و کشی منه منت
[...]
زبسکه داشتی ای گل همیشه خوار مرا
نماند پیش کسان هیچ اعتبار مرا
بسی امید بدل داشتم چو روی تو دید
زدست رفت و نیامد بهیچ کار مرا
عجب اگر نروم از میان که مجنون دوش
[...]
خیال بست که خون ریزد آن نگار مرا
فعان که می کشد آخر خیال یار مرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.