قتل من خواهد ز یکسو غم ز دیگر سو اجل
پیشدستی کن که نبود دست پیشین را بدل
فیلسوف عقل را آداب بحث عشق نیست
خالی از حکمت بود با او درین معنی جدل
قصد ما ابروی توست از سجده در محرابها
گر نباشد نیت خالص چه حاصل از عمل
می کنم هر دم چو گل پیراهن جان را قبا
تا قبا را دیدم آن اندام نازک در بغل
نیکوان را هستم از صدق ارادت معتقد
کی فتد در اعتقاد من ز بدگویان خلل
دل که شد جای غم عشقت محل رحمت است
ای ز سر تا پای رحمت رحمتی کن در محل
یافت جامی دوش در میخانه فیض از پیر جام
شد می تلخ از لب لعل تو در کامش عسل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و فلسفی شاعر اشاره دارد. او از مرگ و غم صحبت میکند و به لزوم آماده بودن برای مواجهه با آنها تاکید دارد. شاعر به این نکته میپردازد که عشق و عقل نمیتوانند در یک مسیر همراستا باشند و عشق نیاز به نیت خالص دارد. او به زیبایی و نازکی معشوق اشاره میکند و میگوید که قصد او فقط جلب نظر معشوق است. شاعر همچنین به اهمیت صداقت در عشق و موانع بدگویی دیگران اشاره میکند و در پایان به تأثیر مثبت عشق بر دل و روح انسان میپردازد.
هوش مصنوعی: من از یک طرف غم دارم و از طرف دیگر مرگ به من نزدیک است. پس دست به کار شو و اقدام کن، زیرا دیگر فرصتی برای جبران نخواهم داشت.
هوش مصنوعی: فیلسوف با عقل و منطق خود نمیتواند به درستی در مورد عشق بحث کند. بحث درباره عشق نیازمند حکمت و درک عمیقتری است که او ندارد.
هوش مصنوعی: ما تنها هدفمان جلب توجه و زیبایی ابروی توست، و اگر نیت ما در عبادتها خالص نباشد، عبادت چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: هر لحظه مثل گل لباس روح خود را زیبا میکنم، زیرا وقتی که آن قامت لاغر را در آغوش میگیرم، حس خاصی پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: من به خوبیها و نیکان ارادت واقعی دارم و هیچگونه سستی در ایمان و اعتقادم به آنها وجود ندارد؛ نهتنها بهدلیل بدگوییهای دیگران و انتقادهای سوء، نمیتوانند اعتماد و باور من را تغییر دهند.
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان پر از عشق تو باشد، تبدیل به جایی برای رحمت و محبت میشود. ای کسی که از سر تا پای تو رحمت هستی، به این دل محبت و لطفی عطا کن.
هوش مصنوعی: دوش در میخانه، پیر حکمت به من جامی داد. آن می تلخ که در آنجا بود، با لبهای شیرین تو تبدیل به عسل شد و کامم را شیرین کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر درافشان بگردون بر همی بندد کلل
باد مشک افشان درختان را همی بندد حلل
ساخته چون لحن مطرب فاخته دستان بسرو
خاسته چون بانگ عاشق ناله کبک از قلل
در چمن چون ساقیان گلبن همی دارد قدح
[...]
آفتاب شرق و غرب آن سرور نیکو نهاد
کز جمال روی خوب او بود مه را جمال
خسرو سیارگان بیرون شد از برج حمل
برج تو از فر خسرو یافت مقدار و محل
مال و گنج گاه قسمت کرد بر سهل و جبل
بست بستان را از گوهرهای گوناگون جلل
از جواهر شد مرصع باغ و بستان زین قبل
[...]
خاطری چون آتشم هست و زبانی همچو آب
فکرتی تیز و ذکایی رام و طبعی بیخلل
ای دریغا نیست ممدوحی سزاوار مدیح
وی دریغا نیست معشوقی سزاوار غزل
آفتاب مطلع اقبال قتلق سعد دین
ای بنور رای روشن کرده اسرار ازل
بر فراز بام قدرت هندوی چوبک زنست
پاسبان قلعه هفتم که خوانندش ز حل
چون بپرواز اندر آمد خامه سر سبز تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.