گنجور

 
جامی

مرا شد جامه جان از غمت چاک

بیا ای آرزوی جان غمناک

نرفت از لوح دل نامت اگر چند

ز لوح آب و گل شد نقش من پاک

به یک رفتار بردی صد دل از راه

تعالی الله عجب چستی و چالاک

نهانی هر شبی آیم به کویت

گریبانی دریده دامنی چاک

گهی از درد ریزم خاک بر سر

گهی از شوق مالم روی بر خاک

ز حسرت با در و دیوار گویم

الا یا ربع سلمی این سلماک

ز جامی گر کشی سر چیست تدبیر

تو شاخ نازکی او خار و خاشاک

 
 
 
عطار

زهی سلطان دارالملک افلاک

زهی تخت تو عرش و تاج لولاک

مجره زان پدید آمد که یک شب

فلک از دست قدرت جامه زد چاک

قزح زان آشکارا شد که یک روز

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۶۰ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
شیخ محمود شبستری

چه نسبت خاک را با عالمِ پاک

که ادراک است عجز از درکِ ادراک

مشاهدهٔ ۱۳ مورد هم آهنگ دیگر از شیخ محمود شبستری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه