شمارهٔ ۵۱۸
حدیث ماه رخت شد تمام در مطلع
کشیده قصه زلفت دراز تا مقطع
به وصف روی تو یک بیت اگر به هم بندم
شود گشاده ز رحمت دری به هر مصرع
مرا بس اینکه شوم منتفع ز مشرب عشق
فقیه مدرسه و کسب علم لاینفع
مبین به چشم حقارت که پیر دهقان گفت
نرست شاخ گیاهی عبث درین مزرع
مرا ز پیش برافکن چو قصد جلوه کنی
که نیست روی تو را جز وجود من برقع
گرفت ربع و دمن سیل تا به کی گریم
علی لوامع برق من الحمی یلمع
به کنج میکده خمها زده ست صف جامی
بخواه معنی جمعیتی ازین مجمع
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...