ابشروا اذ لاح من نجد مقامات السرور
منزل سلمی و اطلالش نمایان شد ز دور
باد آن ربع و دمن خوش می کند جان را مشام
بر عبیر و مشکش افتاده ست پنداری عبور
گوشه برقع ز طرف طلعت رخشان کشید
اینک اینک زان طرف لامع هزاران برق نور
زودتر آنجا رسانیدم که چون نزدیک شد
منزل جانان دگر مشکل توان بودن صبور
غایب از خود ناشده چون پیش او حاضر شوم
نیست جز غیبت ز خود سرمایه ذوق حضور
اشک ریزان می روم اما کجا یابد رواج
پیش آن دریای شیرین چند قطره آب شور
بر درش جامی چه خرسندی دهد یک روزه طوف
ما تسلینا و لو طفنا الی یوم النشور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شوق و خوشحالی خود در مواجهه با محبوبش سخن میگوید. او به زیباییهای منزل سلمی و آثارش اشاره میکند و از عطر و بوی خوش آنجا یاد میکند. با دیدن محبوب، دیگر تحمل دوری برایش ممکن نیست و احساس میکند که در حضوری باشکوه غایب از خود شده است. او با اشکهایی که میریزد، به یاد محبوب به سمت او میرود و میداند که تا رسیدن به او، این اشکها مانند قطرهای در دریای عشق او کوچکند. در نهایت، او امیدوار است که در یک روز خوشی، از دیدار محبوب سیراب شود.
هوش مصنوعی: خوشحال باشید چرا که از دشت نجد، نشانههای شادی و خوشبختی نمایان شده است و آثار سُلمی و خرابههای آن از دور دیده میشود.
هوش مصنوعی: باد آن منطقه و گلهای خوشبو روح را نوازش میدهد و عطر مشک و عبیر در هوا پخش شده است، گویی که چیزی در حال عبور است.
هوش مصنوعی: گوشه ای از چادر به سمت چهره ای زیبا کشیده شد و اکنون از آن سمت نوری درخشان و بسیار زیاد ساطع میشود.
هوش مصنوعی: زودتر به آنجا رساندم که وقتی به منزل محبوب نزدیک شوم، دیگر نمیتوانم صبر کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که از خودم غایب میشوم و به حضور او میرسم، هیچچیزی جز غیبت از خودم در این حالت وجود ندارد. در حقیقت، احساس لذت و شوق از حضور به همین غیبت وابسته است.
هوش مصنوعی: من در حالی که اشک میریزم از اینجا میروم، اما آن دریاچه شیرین چطور میتواند چند قطره آب شور را در خود جا دهد؟
هوش مصنوعی: در روزگاری که بر در آن معشوقهاش جامی از خوشحالی به دل میآورد، عشق آنها چنان قوی است که حتی اگر زندگیاش به پایان برسد و به روز قیامت برسد، این حس شادابی و سرور همچنان برایشان باقی خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور
دوستانش را بود گرد سرای از سور سور
وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی
گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور
فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب
[...]
پرستاره ست از شکوفه باغ برخیز ای چو حور
باده چون شمس کن در جام های چون بلور
زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور
زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور
دوست می گوید که ای عاشق اگر داری صبور
ازفراق ما منال وصبر کن تا نفخ صور
اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا
ازجگرهای کباب عاشقان باشد بخور
آن که از خواب خوشت بیدار می سازد منم
[...]
الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور
رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور
تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم
چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور
هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا
[...]
بهر شهوت جان خود را میدهی همچون ستور
وز برای جان خود که میدهی وانگه به زور
میستانی از خسان تا وادهی ده چارده
در هوای شاهدی و لقمهای ای بیحضور
آن سبدکش میکشد آن لقمهها را تون به تون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.