گنجور

 
جامی

ابشروا اذ لاح من نجد مقامات السرور

منزل سلمی و اطلالش نمایان شد ز دور

باد آن ربع و دمن خوش می کند جان را مشام

بر عبیر و مشکش افتاده ست پنداری عبور

گوشه برقع ز طرف طلعت رخشان کشید

اینک اینک زان طرف لامع هزاران برق نور

زودتر آنجا رسانیدم که چون نزدیک شد

منزل جانان دگر مشکل توان بودن صبور

غایب از خود ناشده چون پیش او حاضر شوم

نیست جز غیبت ز خود سرمایه ذوق حضور

اشک ریزان می روم اما کجا یابد رواج

پیش آن دریای شیرین چند قطره آب شور

بر درش جامی چه خرسندی دهد یک روزه طوف

ما تسلینا و لو طفنا الی یوم النشور

 
 
 
قطران تبریزی

دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور

دوستانش را بود گرد سرای از سور سور

وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی

گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور

فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب

[...]

مسعود سعد سلمان

پرستاره ست از شکوفه باغ برخیز ای چو حور

باده چون شمس کن در جام های چون بلور

زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور

زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور

عبدالقادر گیلانی

دوست می گوید که ای عاشق اگر داری صبور

ازفراق ما منال وصبر کن تا نفخ صور

اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا

ازجگرهای کباب عاشقان باشد بخور

آن که از خواب خوشت بیدار می سازد منم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور

رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور

تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم

چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور

هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا

[...]

مولانا

بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور

وز برای جان خود که می‌دهی وانگه به زور

می‌ستانی از خسان تا وادهی ده چارده

در هوای شاهدی و لقمه‌ای ای بی‌حضور

آن سبدکش می‌کشد آن لقمه‌ها را تون به تون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه