تا تو را شکلی بدینسان ساختند
بهر مردم آفت جان ساختند
قدسیان تصویر قدت خواستند
شاخ طوبی را خرامان ساختند
ز ابر رحمت قطره های لطف ریخت
گرد کردند آن زنخدان ساختند
تیر مژگانت ز جان چون نگذرد
کش ز نوک غمزه پیکان ساختند
بهر غلطیدن به خاک پای توست
در اشکم را که غلطان ساختند
هر کجا جولان کنان راندی سمند
عاشقان را دیده میدان ساختند
خواست جامی کز بتان بندد نظر
آن دو رخ بازش پشیمان ساختند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پارهاش کردند و بیجان ساختند
پس بخاکش زود یکسان ساختند
لعل جانان یارب از جان ساختند
یا که جان از لعل جانان ساختند
مرده را جان می دهد لعلش مگر
لعل جان از آب حیوان ساختند
یارب این حور است مثل آدمی
[...]
پس رواق وصحن وایوان ساختند
بارگاه و قبه آن ساختند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.