یار نازک دل که بی موجب ز من آزار داشت
عمری از تیغ تغافل خاطرم افگار داشت
داشتم بسیار درد و حسرت از آزار او
با من آزارش نمی دانم چرا بسیار داشت
دیده بخت من از نادیدن او تیره بود
روشن آن چشمی که بینایی ازان رخسار داشت
کار او آن بود کآرد عاشقان را دل به دست
چون مرا افتاد با او کار دست از کار داشت
آگه از بیداری شبهای من دانی که کیست
آن که بی روی چنان ماهی شبی بیدار داشت
می گذشت آن سرو و می مردم ز غیرت کز چه رو
با وجود چشم من بر خاک ره رفتار داشت
بود جامی با سگانش یار لیک آن سنگدل
گه گهی گر التفاتی داشت با اغیار داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره عشق و آزار دلبندش سخن میگوید. او از درد و حسرتی که به خاطر بیمحلی یار دارد، صحبت میکند و میگوید که با وجود رنجش، نمیداند چرا این عشق کماکان او را به خود جذب کرده است. بخت او به خاطر دوری از یار تیره است و او به زیبایی یار اشاره میکند که چشمانش روشنی بخش زندگیش بوده است. شاعر از عمق بیداریهای شبانهاش به خاطر دوری یار مینالد و میگوید که با وجود عشقش، یار به دیگران توجهی دارد. در نهایت، اشارهای به بیتفاوتی یار در حین داشتن دیگران میکند.
هوش مصنوعی: یار حساس و دلنازکی که بدون هیچ دلیلی مرا ناامید و رنجیدهخاطر کرده بود، سالها با بیتوجهی و بیخیالیاش دلم را زخمزده و آزرده نگه داشت.
هوش مصنوعی: من از آزار او بسیار دردمند و تأسفزده بودم، اما نمیدانم چرا او اینقدر آزارم میداد.
هوش مصنوعی: چشمان من که از دیدن او محروم ماندهاند، بسیار تیره و ناامید است، اما چشمی که زیبایی و جذابیت او را دیده، روشنی و روشنیاش را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: او به گونهای درمیآید که عاشقان را به آسانی مجذوب خود میکند، به طوری که مثل من، امکان کارهای دیگر را از دست میدهند و تمام توجهشان معطوف او میشود.
هوش مصنوعی: اگر از بیداری شبهای من خبر داشته باشی، میفهمی که آن کس که بدون دیدن چهرهی آن ماه در شبها بیدار مانده، کیست.
هوش مصنوعی: سرو زیبا از کنار من میگذشت و من به خاطر غیرتی که داشتم، از اینکه او با وجود من به زمین نگاه میکند و راه میرود، حسرت میخوردم.
هوش مصنوعی: یک فردی بود که با سگهایش زندگی میکرد، اما افرادی که سنگدل بودند، گاهی توجهی به او میکردند و این توجه تنها به کسانی غیر از سگهایش بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههایِ زار داشت
گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
[...]
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
واندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
مرغ مدفونی گلی از شرب در منقار داشت
برگلستانی زکمخا نالهای زار داشت
گفتمش چون چرخ ابریشم فغان در وصل چیست
[...]
جانم از صبح ازل چون دیده بر دیدار داشت
تا ابد هم دل تمنای رخ دلدار داشت
یار باری دان دل و جان ابد را تا ازل
پادشاه لامکان چون از مکانها عار داشت
تا که هست از کفر و ایمان چشم کافر کیش او
[...]
احمد مرسل که باطن مشرق انوار داشت
دوست را آیینه بر اندازه دیدار داشت
بی تو امشب ساغر می، دیدهٔ خونبار داشت
مرغ نغمه سر به زیر بال موسیقار داشت
زهر از گوشم چکد چون شبنم از دامان گل
ناصح من در دهن گویا زبان مار داشت
هرکسی جوید خریدار متاع خویش را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.