به خوبی خم ابروی تو مه نو نیست
چو شمع روی تو ماه آفتاب پرتو نیست
هزار زخم کهن بر دلم ز تیغ تو هست
بیا که مرهم آن جز جراحت نو نیست
قلم به نسخ خط مهوشان بکش کامروز
به حسن خط تو ماهی درین قلمرو نیست
دوم به راه غمت کز غبار غیر تهی ست
به جست و جوی تو چون من کسی تهیدو نیست
چه شد که مه زده خرمن تو روی گندمگون
نما که خرمن او در حساب یک جو نیست
چو روی او نتوان با حجاب هستی دید
دلا ببین دهنش وز وجود خود شو نیست
به نکته های حسن جامی این کمالت بس
که ساز نظم تو را جز نوای خسرو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و احساسات عمیق شاعر را نسبت به او ابراز میکند. شاعر با اشاره به خم ابرو و زیبایی چهره معشوق، آن را با مه و نور ماه مقایسه میکند و اعتراف میکند که زخمهای قلبش از عشق به اوست. او از معشوق میخواهد که بیاید تا دردهایش درمان شود، زیرا هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین او باشد. شاعر همچنین اشاره میکند که در جستجوی معشوق کسی به اندازه خودش خالی و تهی نیست و بر ناپیدایی زیبایی او تأکید میکند. در نهایت، اهل هنر و نظم را به زیباییهای معشوق و کمال او ارجاع میدهد و میگوید هیچ صدایی جز صدای او نمیتواند او را توصیف کند.
هوش مصنوعی: به زیبایی خم ابروی تو، ماه جدید هم نیست. نور صورت تو مانند شمعی است که هیچگاه به روشنی خورشید نمیرسد.
هوش مصنوعی: دلم پر از زخمهای قدیمی است که از آسیبهای تو به وجود آمدهاند، اما حالا تنها چیزی که میتواند به این زخمها کمک کند، زخمهای تازهای است که میزنی.
هوش مصنوعی: امروز با خوشنویسیات، خوب مینویسی و هیچ کس به زیبایی تو در این عرصه وجود ندارد. قلم، زیبایی و هنر تو را به تصویر میکشد و کسی به پای تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که در مسیر غم و اندوه تو، جست و جو و تلاش برای یافتن تو وجود دارد. او به دیگران تأکید میکند که هیچکس مانند او در این راه خالی و بیکسی نیست، و تلاشش برای یافتن تو از دیگران متمایز است.
هوش مصنوعی: چه شده که ماهتاب در شاخسار تو نمایان شده؟ در حالی که محصول او در واقع چیزی بیش از یک جو نیست.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به خاطر پردههای دنیوی صورت او را ببینی، ای دل! نگاه کن به سخنش و از وجود خود فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: به زیباییهای وجود تو اینقدر بسنده میکنم که ترانهی دلنواز تو تنها با صدای خسرو هماهنگی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی که بسته این پیرزال جادو نیست
همیشه خسته زخم جهان بدخو نیست
سرای داد ندانم کدام سوست و لیک
ز هفت پاره ی شهر حدوث زین سو نیست
نه موضع سر پنجه است دست کوته دار
[...]
شکستن دل ما کار زور بازو نیست
هلاک اهل وفا جر به نوشدارو نیست
به عیب جویی مجنون بدم ولی گویم
خوشا دلی که تسلی به چشم آهو نیست
چنین گلی نه از این لاله زار دهر برست
[...]
دمی بشمع کرامت، چو تندی خو نیست
خطی بحرف سعادت چو چین ابرو نیست
بهای گوهر مردم بود بآب حیا
بفرق خاک کسی را که آب دررو نیست
زمغز پوچ بود پیش مرد آزاده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.