غزالی چون تو در صحرای چین نیست
چه جای چین که در روی زمین نیست
نبینم لاله رخساری درین باغ
که داغ عشقت او را بر جبین نیست
دهانت را وجود خرده بینان
تصور کرده اند اما یقین نیست
بنفشه راست چون زلف کج توست
همین رسته ز طرف یاسمین نیست
نرفت از جان تمنای لب تو
مگس بی آرزوی انگبین نیست
چه سود ای زاهد از دلق ملمع
چو از عشقش علم بر آستین نیست
شدی بر رغم جامی یار اغیار
مکن جانا که شرط یاری این نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل میگوید که هیچ فردی به زیبایی غزالی مانند تو در دنیای حقیقی وجود ندارد و حتی در باغهای دنیا نیز نشانی از عشق تو پیدا نمیشود. او به زیبایی و جذابیت چهره معشوق اشاره میکند که به اندازهای بینظیر است که هیچ چیزی نمیتواند جایگزین آن باشد. شاعر بیان میکند که عشق به لبهای معشوق به اندازهای قوی است که ترک نمیشود و تظاهر به زهد و دینداری در دنیای عاری از عشق هیچ ارزشی ندارد. همچنین اشاره میکند که با وجود داشتن معشوق، نباید به دوستان و یاران ناشایست نزدیک شد.
هوش مصنوعی: تو مانند غزالی نادرستی که در دشتهای چین یافت نمیشود، چه برسد به اینکه بخواهی در کل زمین پیدا شوی.
هوش مصنوعی: در این باغ، هیچ لالهای را نمیخواهم ببینم که نشانه عشق تو بر پیشانیاش نیست.
هوش مصنوعی: آنها تصور کردهاند که صحبتهای تو از نظر کسانی که کوچکنگر هستند، به معنای مهمی است، اما این مسئله چندان قابلاعتماد نیست.
هوش مصنوعی: بنفشه که به نظر میرسد مانند زلفهای کج و پیچ خوردهی تو باشد، به همین خاطر از طرف یاسمین نمیروید.
هوش مصنوعی: در دل من همیشه خواسته و آرزویی برای لب تو وجود دارد، چرا که مگس بدون آرزو و خواستهای از شهد نمیتواند زندگی کند.
هوش مصنوعی: ای زاهد، چه فایدهای دارد که لباس زیبا و زرق و برقی بپوشی، اگر نشانه عشق در دل تو و بر دستانت نیست؟
هوش مصنوعی: عزیزم، بر اساس عشق و دوستی، نه بر دشمنی و بیمهری. نباید با دوستان و یارانمان رفتار نامناسب داشته باشیم، چرا که واقعی بودن دوستی به این نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازان خاکی که شخص آن واین نیست
اگر تو کوزه خواهی در زمین نیست
خلاف رای او جستن ز دین نیست
گر او گوید:چنین، گو: این چنین نیست
ز دوران نیست یک دل، کو غمین نیست
فلک را روز و شب کاری جزین نیست
کسی کش آن زبان در آستین نیست
زبانش هست اما آتشین نیست
مرا جز عشق و سودای تو دین نیست
که در آئین ما دین غیر از این نیست
کمانداری در این لشکر ندیدم
که جان خسته ای را در کمین نیست
کجا یارا که پیش حکم و رایش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.