گنجور

 
جامی

عشق هر چند بین بین آمد

میل و جذبی ز جانبین آمد

لیک عشق حق است اصل در آن

پرتو آن فتاده بر دگران

تا بر اهل طلب خدای مجید

متجلی نشد به اسم مرید

به ارادت نشد کسی موصوف

به محبت نشد کسی معروف

ذات حق با همه صفات به هم

جز وجوب وجود و نعت قدم

در حقیقت باسرها ساریست

در مجاری جسم و جان جاریست

لیک پرده ز روی خود نگشاد

هیچ جا جز به قدر استعداد

آن یکی مستعد دانایی

وان دگر قابل توانایی

علم و دانش ازان یکی زد سر

فعل و قدرت نمود ازان دیگر

شد یکی مظهر ارادت و خواست

شیوه عاشقی ازو برخاست

تافت بر وی جمال عز قدم

در ره عاشقی نهاد قدم