گنجور

 
جامی

«الف » اسم پیشتر از «با»

بود بسیار ظاهر و پیدا

«بی » چو آمد پدید الف در بسم

مختفی گشت همچو جان در جسم

بود پیش از وجود خلق جهان

سر وحدت چنانکه بود عیان

حکم کثرت چو یافت وصف ظهور

سر وحدت شد اندر آن مستور

نور وحدت ز کثرت ظاهر

گرچه بس ظاهر است و بس قاهر

لیک شیطان به مکر و زرق و حیل

پوشد آن را ز دیده احول

اینست آن سر که سایلی آگه

از نبی در حروف بسم الله

چون ز نا بودن «الف » پرسید

گفت شیطانش از میان دزدیدن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]