گنجور

 
جامی

گر مصلی کند به وقت صلاة

روی در کعبه از جمیع جهات

باشد از حق بدان جهت مأمور

ور نه حق نیست اندر آن محصور

روی در روی او بود هیچ کس

نیست در قبله مصلی و بس

گرچه در هر جهت بود موجود

لیک در یک جهت شود مسجود

حق بود چون محیط و کعبه چو شط

نیست این دور ازان به هیچ نمط

تا کنی در محیط زان شط ره

گفت ولوا وجوهکم شطره

ره ز شط در محیط ببریدن

هست در شط محیط را دیدن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]