گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

چون رسید از خدا کتاب و رسول

آن برد پیشرفت وین به قبول

نزدند از سر فساد و غلو

کافران جز در عناد و عتو

و لقد جائهم من الانباء

کذبوها و صدقوا الاهواء

نیست گفتند صدق این روشن

پیش ما ان نظن الا الظن

هست اساطیر اولین به یقین

بلکه افک قدیم و سحر مبین

مؤمنان کرده در پیمبر روی

هم سمعنا و هم اطعنا گوی

به همه گفته هاش گرویده

حکم هایش همه پسندیده

آمنوا نقش لوح خاطرشان

عملوا الصالحات ظاهرشان

کرده ز آتواالزکاة سرمایه

وز اقیمواالصلاة پیرایه

توسن نفس را گرفته لگام

وز اتمواالصیام ساخته دام

کرده طی وادی لعل و لیت

گشته جازم به عزم حج البیت

حرکات همه موافق نقل

سکنات همه مطابق عقل

دایما فی السکون و الحرکه

کرده اخلاق نیک را ملکه

روز حشر از رسوخ آن ملکات

همه خیرات دیده و برکات

درجات بهشت و حور قصور

شربت زنجبیل یا کافور

طلح و سدر منضد و مخضود

ماء مسکوب و سایه ممدود

آن فرش وان نمارق و اکواب

وان سرر وان کواعب اتراب

فاکهات کثیر نامقطوع

که نباشد ز مستحق ممنوع

وان معد کرده چیزهای دگر

که نکرده گذر به قلب بشر

همچنین کل ما ینافیها

از درکهای نار و مافیها

همه اخلاق بوده و احوال

اثر فعل صادر از عمال

کرده آن را خدای عز و جل

در سرای دگر جزای عمل

بوده اینجا معانی پنهان

گشته آنجا ز جمله اعیان

بوده اینجا عوارض زایل

گشته آنجا جواهر کامل

داری اینجاش سنگریزه گمان

یابی آنجاش لؤلؤ و مرجان

اندر این نشئه سنگ خرد و خسیس

واندر آن گوهر بزرگ نفیس

این بود حال کافر و مسلم

که درین تنگ موطن مظلم